مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
صبــوری به پای تو سر می گذارد غــمت داغ ها بر جــگـر می گذارد كــمـی خـواستم از غـريبی بگـويم نه! اين بغض سنگی مگر می گذارد؟ و من نيستم بدتر از مــرد شــامـی نــگـاه تـو در مـن اثــر مـی گـذارد كـريمی كه از كــودكي می شنـاسم قدم روي اين چــشــم تـر می گذارد دلـم بـاز با يــاد غــم هــــايت آقــا غـريـبـانـه سـر روی در می گـذارد چه بد با تو تا كــرد دنيــای پـستی كه بـر ســاقــۀ گـل تــبـر می گذارد و هر كس كه كمتر شكايت كـند آه به دوشـش غــمِ بيـشـتر می گـذارد نمك ريخت يك شهر بر زخم مردی كه دنـدان به روی جگــر می گذارد |